ساعت 10 صبح دوشنبه 19 آوريل بود. كميسر استاك در دفتر كارش بود كه در جريان مرگ مشكوك يك كارگر جوان ساختماني به نام گريس كاري قرار گرفت. ظاهرا گريس در هنگام كار روي داربست در يك ساختمان نيمهكاره به پايين پرتاب شده و به طرز دلخراشي جان سپرده بود. ساختمان در حال ساخت كه حادثه در آن رخ داده بود در منطقه بيسيمر در غرب شهر قرار داشت؛ يك منطقه كاملا مسكوني. كميسر با سرعت به طرف محل حادثه حركت كرد و 25 دقيقه بعد در مقابل يك ساختمان 5 طبقه در حال ساخت در خيابان و اين از خودرويش پياده شد. در مقابل ساختمان در حال ساخت كه پر از لوازم ساختماني بود، 2 دستگاه خودروي پليس، يك آمبولانس و تعدادي رهگذر ديده ميشدند. سقف ساختمان تا طبقه 4 بنا شده بود، ولي طبقه 5 آن هنوز فاقد سقف بود. ضمن اين كه داربست بزرگي در ضلع شرقي ساختمان نصب شده بود كه سقوط مقتول روي همان داربست رخ داده بود. سروان سيمون رئيس كلانتري منطقه با ديدن كميسر جلو آمد و بعد از احترام نظامي گزارشي از چگونگي حادثه ارائه داد. وي در قسمتي از گزارش خود نوشت: «حدود 8 صبح مرد جواني كه خودش را بيل معرفي كرد با مركز پليس تماس گرفته و اعلام كرد كه دوست و همكارش گريس در حين كار روي داربست طبقه 5 به پايين سقوط كرده و جان سپرده است. مراتب بلافاصله به كلانتري اعلام شد و گشتيها خود را به اينجا رسانده و با صحنه دلخراش مرگ كارگر جوان روبهرو شدند. وقتي در جريان اين حادثه قرار گرفتيم در محل حاضر شديم و تحقيقات پيرامون مرگ مشكوك كارگر جوان را آغاز كرديم. جسد گريس بيچاره در حالي كه سر و صورتش در برخورد با لولههاي داربست و همچنين زمين كاملا متلاشي شده بود، روي زمين افتاده بود و اين در حالي بود كه شكستگي در دست و پا و ستون فقرات مرد بيچاره كاملا مشهود بود. آنچه در بررسيهاي اوليه ميشد حدس زد اين بود كه كارگر جوان از بالاي ساختمان به پايين سقوط كرده است، اما اين كه سقوط او يك تصادف بوده يا به پايين پرتاب شده مستلزم تحقيقات بيشتري است. كارگر مقتول به نام گريس 27 ساله حدود 6ماه است كه در اين ساختمان مشغول به كار است. او از اولين روز شروع ساخت ساختمان در اينجا حضور داشته. ضمن اين كه قبلا هم با جوزف فورد مهندس ساختمان همكاري داشته است. در تحقيقاتي كه انجام داديم جوزف فورد عنوان کرد كه 3 سالي است گريس براي او كار ميكند. بنابه اظهارات وي، مقتول پركار، صادق و در عين حال در كارش بسيار ماهر و دقيق بوده است. از اين رو براي وي اين سقوط تعجب برانگيز بود. سروان سيمون افزود: گريس شبها در اتاقكي در طبقه اول با 2 نفر ديگر از كارگران به نامهاي بيل و جان زندگي ميكرده است. بيل و جان نيز از هممحليهاي گريس هستند و توسط مقتول حدود 6 ماه پيش مشغول به كار شدند و آن دو بودند كه خبر سقوط گريس را به پليس اطلاع دادند. ظاهرا شب گذشته يك نفر ديگر به نام ديويد كه از دوستان بيل و جان بوده، در همين مكان شب را با آنها سپري كرده و البته صبح زود نيز اينجا را ترك كرده است. وي يادآور شد: متاسفانه كسي شاهد سقوط مقتول نبوده است و تنها بيل و جان پس از سر و صداي ناشي از برخورد جسم مقتول با ميلههاي داربست متوجه سقوط او شدهاند. وي افزود: البته يكي از كارگرها كه در حال استفاده از سرويس بهداشتي بوده فقط صداي برخورد چيزي را با لولههاي داربست شنيده، اما متوجه صداي فريادي نشده است. كميسر پس از شنيدن گزارش سروان سيمون چند سوال از او كرد و سپس به اتفاق به بالاي سر جسد كارگر مقتول كه روي زمين در كنار مصالح ساختماني افتاده بود، رفت. جسد گريس بيچاره غرق در خون بود. صورتش كاملا متلاشي شده و صحنه دلخراشي را به وجود آورده بود. وي شلوار گرمكن سرمهاي و تيشرت آبي به تن داشت كه رنگ خون به خود گرفته بود. جوراب به پا نداشت و در چند قدمي او نيز كفشهايش كه به شكل نيمچكمه و مخصوص كار بود، ديده ميشد. كميسر وقتي به دقت جسد را معاينه كرد متوجه شد كه تمام بدن مقتول هنگام سقوط و در برخورد با لولههاي داربست، آسيبديده و استخوانهاي فك، ستون فقرات و دست و پاهايش شكسته است. ضمن اين كه آثار شكافهاي متعدد در جمجمه و گردنش ديده ميشد. كميسر پس از اين كه به دقت جسد را وارسي كرد توسط يك آسانسور كوچك فلزي به طبقات بالاي ساختمان رفت و محل سقوط را مورد بررسي قرار داد. وي سپس سري به اتاقك طبقه اول- جايي كه مقتول و دوستانش زندگي ميكردند- رفت و به بازرسي از آنجا پرداخت. در داخل اتاق يك تلويزيون كوچك، يخچال و گاز خوراكپزي و مقداري پتو و يك كمد فلزي ديده ميشد. در داخل كمد فلزي لباس كار و چمدان مقتول ديده ميشد. اثري از بههم ريختگي در داخل اتاق مشاهده نميشد و ظاهرا همه چيز به نظر طبيعي بود. كميسر پس از اين كه تمام زواياي اتاق را از نظر گذراند به سراغ بيل و جان رفت و به بازجويي از آنها پرداخت. 2 مرد جوان كه بشدت مضطرب و وحشتزده بودند، به سختي به سوالات كميسر پاسخ دادند. بيل درخصوص چگونگي ماجرا گفت: گريس از ديروز بخصوص ديشب وضعيت مطلوبي نداشت. او روز گذشته كه تعطيل بود، تمام مدت را خوابيد و بعد هم شروع به نوشيدن نوشابه الكلي كرد و در اين كار هم خيلي زيادهروي كرد. طوري كه باعث اعتراض ما شد، اما توجهي نكرد. امروز صبح هم كه از خواب بيدار شد بدون اين كه حرفي بزند يك ليوان قهوه خورد و رفت سر كار. من و جان هم كه از اين رفتار او متعجب شده بوديم توجهي نكرديم و مشغول صرف صبحانه بوديم كه ناگهان صداهاي وحشتناكي را شنيديم. وقتي بيرون دويديم متوجه سقوط گريس بيچاره شديم. بعد هم خودمان را به بالاي سر او رسانديم، اما گريس ديگر نفس نميكشيد. او مرده بود و كاري از دست هيچ كس ساخته نبود. بيچاره گريس مرگ دردناكي را تحمل كرد. بيل افزود: البته اين اواخر گريس با دختري كه به او علاقه داشت و قرار بود با او ازدواج كند به هم زده بود و به اين دليل اصلا حال خوشي نداشت. وي در پاسخ به سوال كميسر كه پرسيد مهمان شب گذشته چه كسي بود، جواب داد: ديروز غروب ديويد از دوستان مشترك من و جان نزد ما آمد. او شب هم پيش ما بوده، اما صبح زود براي رفتن سر كار و قبل از اين حادثه، اينجا را ترك كرد. كميسر ساعتي از بيل بازجويي كرد، آنگاه پاي صحبتهاي جان نشست. او نيز عين اظهارات بيل را بيان كرد و گفت كه گريس يك دوست و همكار خوب بود. او ما را براي اين كار معرفي كرد و حالا قطعا بدون او براي ما كاركردن در اينجا بسيار سخت و در واقع غيرممكن است و حتما من و بيل از اينجا ميرويم چون نميتوانيم جاي خالي گريس را ببينيم. كميسر پس از اين كه به دقت از آن دو نفر بازجويي كرد اينبار به سراغ جوزف فورد، مهندس و پيمانكار ساختمان رفت. جوزف كه ظاهرا مرد كاركشته و با تجربهاي بود، در حالي كه از اتفاقات رخ داده كاملا شوكه شده بود به كميسر گفت: باور كردنش برايم سخت است. گريس جواني بسيار محتاط بود. سابقه نداشت بدون وسايل ايمني مشغول به كار شود. او قبل از كار حتما طناب ايمني را به خود نصب ميكرد و تمام جوانب ايمني را در نظر ميگرفت. وي افزود: 3 سال است كه با گريس كار ميكنم. او بسيار پرتلاش، محتاط و در كارش حرفهاي بود. هميشه سر ساعت 30/8 كار را شروع ميكرد و سر ساعت 30/17 دست از كار ميكشيد. در كارش جدي بود. 2 روز قبل عنوان كرد كه چند روزي مرخصي ميخواهد تا سري به خانوادهاش بزند.پول هم خواست كه به او دادم. گفت تا دو سه روز آينده برميگردد. اين را هم بگويم كه مرد جواني كه خودش را ديويد معرفي كرد مهمان آنها بود. ديگر خبري از آنها نداشتم تا اين كه ساعتي پيش در جريان سقوط گريس قرار گرفتم و با عجله خودم را به اينجا رساندم. واقعا حادثه دردناكي بود. كميسر از او هم دقايقي بازجويي كرد و آنگاه يكبار ديگر آنچه را كه اتفاق افتاده بود به دقت مرور كرد، سپس رو به سروان سيمون گفت: مقتول سقوط نكرده، بلكه توسط دوستانش به قتل رسيده و بعد به پايين پرتاب شده است.كميسر سپس دستور دستگيري بيل و جان و همچنين ديويد دوست آنها را به جرم قتل عمد گريس كاري صادر كرد. كميسر حداقل 3 دليل براي اين كه گريس سقوط نكرده، بلكه توسط دوستان و همكارانش به قتل رسيده است، داشت.شما خواننده عزيز حدس بزنيد آن سه دليل چه بود. اگر ماجرا را به دقت مطالعه كنيد، حتما متوجه خواهيد شد.
منتظر پاسخ هایتون هستیم
جواب معما رو در قسمت پاسخ معما ببینید
نظرات شما عزیزان:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 227
بازدید کل : 48765
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 79
تعداد آنلاین : 1